زاویهٔ دید (Angle of View) زاویه ای است که لنز می تواند صحنهٔ روبه روی خود را ببیند؛ اگر خطی فرضی از لنز به دو انتهای منظره ای که دیده می شود ترسیم کنیم، زاویهٔ بین این دوخط، زاویهٔ دید خواهد بود. زاویهٔ دید را فاصلهٔ کانونی مشخص می کند و هرچه فاصلهٔ کانونی بیشتر باشد، زاویهٔ دید کوچک تر و هرچه فاصلهٔ کانونی کمتر شود، زاویهٔ دید بزرگ تر می شود. زاویه بین دو خط فرضی که از مرکز عدسی به دو انتهای فوقانی و تحتانی تصویر رسم می شود. این زاویه بسته به اندازه فیلم، عرض دهانه دوربین و فاصله کانونی عدسی فرق می کند.
زاویهٔ دید (Angle of View) زاویه ای است که لنز می تواند صحنهٔ روبه روی خود را ببیند؛ اگر خطی فرضی از لنز به دو انتهای منظره ای که دیده می شود ترسیم کنیم، زاویهٔ بین این دوخط، زاویهٔ دید خواهد بود. زاویهٔ دید را فاصلهٔ کانونی مشخص می کند و هرچه فاصلهٔ کانونی بیشتر باشد، زاویهٔ دید کوچک تر و هرچه فاصلهٔ کانونی کمتر شود، زاویهٔ دید بزرگ تر می شود. زاویه بین دو خط فرضی که از مرکز عدسی به دو انتهای فوقانی و تحتانی تصویر رسم می شود. این زاویه بسته به اندازه فیلم، عرض دهانه دوربین و فاصله کانونی عدسی فرق می کند.
دهی است جزو دهستان کیوی از بخش سنجید شهرستان هروآباد. واقع در 14هزارگزی شمال مرکزی بخش کیوی و 10هزارگزی راه شوسۀ هروآباد به اردبیل. منطقۀ آن کوهستانی و معتدل و مرکز سکنای ایل شادلو است و سکنۀ آن 532 تن اند که بزبان ترکی تکلم میکنند. آب این ده از چشمه و محصول آن غلات و حبوب است. شغل اهالی آن زراعت و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
دهی است جزو دهستان کیوی از بخش سنجید شهرستان هروآباد. واقع در 14هزارگزی شمال مرکزی بخش کیوی و 10هزارگزی راه شوسۀ هروآباد به اردبیل. منطقۀ آن کوهستانی و معتدل و مرکز سکنای ایل شادلو است و سکنۀ آن 532 تن اند که بزبان ترکی تکلم میکنند. آب این ده از چشمه و محصول آن غلات و حبوب است. شغل اهالی آن زراعت و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
زائده الکبد. پاره ای از جگر جدا متعلق بدان. اوالصواب بالراء و آن را زیاده الکبد هم گویند، ذکره الکرمانی. (منتهی الارب). جگرگوشه. (دهار). زیاده الکبد پاره ای است از جگر و آن را زیاده گویند زیرا زائد بر سطح جگر است و جمع آن زیاید است و آنرا زائد نیز گویند و جمع آن زوائد است. و در تهذیب آمده: جمع زائده الکبد را ’زواید’ گیرند. و دیگری گوید: زایده الکبد پارۀ کوچکی است در کنار جگر. (تاج العروس). رغابی. (منتهی الارب). پارۀجدای از جگر و متعلق بدان. ج، زواید. (ناظم الاطباء). رجوع به زائده الکبد، زیاده، رغابی و زایده شود
زائده الکبد. پاره ای از جگر جدا متعلق بدان. اوالصواب بالراء و آن را زیاده الکبد هم گویند، ذکره الکرمانی. (منتهی الارب). جگرگوشه. (دهار). زیاده الکبد پاره ای است از جگر و آن را زیاده گویند زیرا زائد بر سطح جگر است و جمع آن زیاید است و آنرا زائد نیز گویند و جمع آن زوائد است. و در تهذیب آمده: جمع زائده الکبد را ’زواید’ گیرند. و دیگری گوید: زایده الکبد پارۀ کوچکی است در کنار جگر. (تاج العروس). رغابی. (منتهی الارب). پارۀجدای از جگر و متعلق بدان. ج، زواید. (ناظم الاطباء). رجوع به زائده الکبد، زیاده، رغابی و زایده شود